سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و خداوند عشق را آفرید . . .

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بی تو چه کنم ؟

    نظر

« اشک هایم را برایت پست خواهم کرد ، روزی تو باید از احساس قلبم با خبر باشی . . . »

افسوس که چه لحظات سخت اما زیباییست هنگامی که برای تو آب دیده گانم فرو میریزد ،
افسوس که چه دقایق تلخ اما شیرینی ست که به یاد خاطره هایت گریه و خنده با هم در می آمیزند ،

افسوس که جه ثانیه های دلخراش هما عاشقانه ایست هنگامی که با تمتم وجودم حس میکنم تو کنار من هستی ولی ...

افسوس و صد افسوس که دیگر تو نیستی تا از دلتنگی هایم ، از گریه های بی وقفه ام ، از گله هایم به این دنیای بزرگ ولی کوچک ، آنقدر کوچک که حس میکنم فقط جای من و تو در آن بود، با تو بگویم.

 

حالا که دیگه نیستی ، حالا که دیگه تنهای تنهایم ، حالا که کسی ، عشقی ، همدمی برام نمونده که صبح به شوق دیدارش از خواب پاشم و شب به امید دیدن رویای اون بخوابم،

چه کنم؟

کی به درد دلم گوش میده؟

خدایا ، خدایا یعنی الان داره چیکار میکنه؟

اونم مثل من داره همش تو اون خاطره ها غلت میزنه ؟

یا ، یا رفته و پشت سرشو هم نگاه نکرده؟!

چقدر من خوش خیالم !!!!!!!

اون روزی هزار بار ازم قول میگرفت و میگفت:

« جون هر کی دوست داری ، تو رو به اونی که میپرستی ، جون عزیز ترین کست منو یه لحظه هم تنها نذار ، حتی اگه آسمون هم به زمین بیاد»

حالا خودش منو ترک کرد و       رفتو        رفتو         رفت . .

چه قدر دنیا بزرگ شده!!!!!! دارم از ترس میمیرم.

 

« زندگی آب روانی است ، روان میگذرد »

اما اونی که این جمله رو گفته یه چیزیو یادش رفته ،

" زندگی با تو  آب روانی است ، روان میگذرد "

ولی اگه تو نباشی چه طور ؟

انگار یه کو بلند مثله یه سد جلوی این آب روانو گرفته و راکد راکدش کرده.

همش دارم در جا میزنم ، تو این 6 ماهه حس نکردم یه قدم به جلو رفته باشم حتی یه قدم!

همش بر میگردم به اون روزای خوش با هم بودن ،

همش دارم به خاطرات اون روزای شیرین ، اون روز هایی که واقعا ، باتمام وجود ، حس میکردم زنده ام و دارم زندگی میکنم ، زندگی به معنای واقعی ، فکر میکنم.

حاضرم همه عمر باقی مونده ام رو بدم ولی فقط یه ساعت دیگه پیش تو باشم ، همه ی عمرمو . . .

نام بعضی نفرات ، روشنم میدارد،

قوتم میبخشد،

راه می اندازد.

نام بعضی نفرات رزق روحم شده است.

وقت هر دلتنگی ، سویشان دارم دست . . .